سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دل تو را کشیده در آغوش سخت

من از آغوش صدای تو

مینشینم پای زلال رود

میرویم با عطر گلپونه ها

میشویم غبار خاک از

تشنگی شنزارها

من از صدای پاک تو

زلال میشود جانم...

با خود میخوانم زمزمه

خیال اندو ه های این زندانی

در خاک را...

در چشمم نبود روشنی نگاه تو

که بر دل بنشیند

تو بر دل نشستی

که چشم از تو روشنی گیرد

نشسته اینجا چشم ..

دل تو را کشیده در آغوش سخت

مکان هم گمان مبر

ذره ای...

بستاند تو را از آغوش من

چشم فرو میبندم و پیدا میشود

تو در قاب نگاه من

چه لبریزم ز شوق

چون تو میشوی تمام جلوه گاه من

من از آغوش صدای تو...

 لبریز میشوم

 


گهی چون ابر در بالا

 

من از هجران چه نالانم

من از وصلی گریزانم

مرا دریاب تو ای یا رب

که از خویش هم گریزانم

گهی چون ابر در بالا

سراغ ساختن فردا

گهی پیچیده در پایم

زمین و اسمان حالا

چو بر خاکم ،سجود هر دم

چو غم زاید  به روز تنگ

نشیند بر جبین یک خم

دم دیگر به برگی زرد

نشیند بر دلم چون درد

مرا گریه مرا زاری

هوا گرم است یا اینجا سرد

چو موج عصیان و خروشانم

گهی چون بره من رامم

نمیدانم که هستم

رضایم یا که عصیانم


دلم گرفته است

دلم گرفته است

حتی پوست کشیده شب

که میکشد دست نوازش

بر شهر

نمیداند چگونه سیاهی یک غم

سینه ام را میفشرد در هم

دلم گرفته است

آسمان اما جاریست

میدرخشد مهتاب

رقص ستاره ها بیکران تیرگی شب

را نور باران کرده است

دلم گرفته است

گر چه در پس کوچه های این شهر

هنوز هم نگاههای بیقرار عشق

انتظار چشمی آشنا را دارند

خدا هنوز هم پشت قاب چشمان

بوسه های مهر مینوازد

در طپشهای نامنظم قلبی

که میشکند انتظارش

دلم گرفته است

تمامی دلتنگیم را در کوزه ای

مانده به جا از گذشته های دور میریزم

و به آن آب می افشانم پای

گلدانی که گل سرخ شاهزاده کوچک

را در آغوش فشرده ست

 


خنجری تا ته نشست

اولین باری که دیدم

دردلم عشقی نشست

چهره تو همچو قابی

در ته چشمم نشست

انچنان با بی قراری

پاهایم راه رفت

باخودم گفتم

که حتمآ

خاطری بر دل زارم نشست

قاصدی پیشت فرستادم

 که گویا

مهر تو بر دل او هم نشست

نیش خندی تو زدی و

قلب من در هم شکست

حال

من هم آنچنان زار وپریشانم

که گویی

در ته قلبم بدستت

خنجری تا ته نشست

گفتمت با ما بساز و

اندکی پیمانه گیر

ناگهان

دیدم که ساغر

باده وپیمانه و می

جملگی در هم شکست

 سراینده شعر: قربان هزاریان

 


تاریکی دیشبم را شراره هایی از ذات هوس، در خیالی از من و کمینی از

تاریکی دیشبم را شراره هایی از ذات هوس، در خیالی از من و کمینی از شیطان...

دنبال چه می گشتم که در نقطه پرگار   شیطان وخارج دایره وناظر، من؛....

آنجا حیطه من بود،خیال من،وراه من ...
اما نگاه نیم پلک و هراسناکم مرا ندید  درنقطه پرگار 
سایه شومی که در ذات بی گناه ابلیس تاری افکنده بود دودی از شعله? خاموش بود،...

اتش افروز که من نبودم ،
من از همه دیده و اموخته ام هر انجا که لرزیدم اتشی نهم 
هر انجا که خامی را نرم کنم اتش برزنم،
اتش من دودی نداشته 
اما منکه قبل از خاموشی رفته بودم
یعنی ممکنه کار من باشد!!!! 
همیشه می رفتم 
این چنین گفته اند و بوده ام 
اتشی که من زده بودم خاموش می شود میدانم ، دودی هم نخواهد داشت 
ان دود و سیاهی از ابلیس ملعون است
لعنت الله کارش همین است 
یکبار نیامد از انسان ، اصلا از خود من یادبگیرد حقانیت را 
کبریت من در جیبم و دستم بر رویش
 هست تا مبادا جایی اتش بگیرد و من بی خبر؛
نگاهم فکرش در شراره ها،
صدای نرم خودرویی بر جمعم اضاف میشد
وانتی خاکستر رنگ
ان طرف تر دختر کوچک همسایه ما که یتیم هست خود را چسبانده به برادرش از ترس، نگران ؛!....
صدای مردی بلند شد...
دیوانه ای بود کهنه پوش انگارجنونِ مستی داشت 
پشتش وانت دادمیزد خدارا کُشتید یا کاشتید ،می خندید؛!
ابله عقلش تاب داشت 
مکرر می گفت
خدا را کُشتیدیاکاشتید،...
استغفرالله
کسی هم نبود چرا به من نگاه می کرد 
بی خجالت
 می گفت شیطان و بدنام کردی ،
بی شعوری هم اندازه ای دارد 
از خاطر خود که نه از خاطر دین و خدا بی اختیار داد زدم 
هیییی گوساله...
قهقه بلندی کردو گفت:اونو که گذاشتی جای موسی ،
دیگر داشت اون روی مرا بالا می اورد
گفتم لعنت بر شیطان...راهمو کشیدم بروم
مردک از پشت سر هایی کردو می گفت
مهارتت حرف ندارد (باخنده)

خوده شیطان بود 
هر روز هزاران نفر را بدبخت میکند 
و این همه اتش افرخته و..لعنتی،
خندید و خندید داشت نفسش کنده میشد که تهش گفت به شیطان هم لعنت میفرستی 
راننده وانت از خنده چشمش خیس بود ولی ساکت 
و راه افتاد
مردک جنون گرفته داد میزد 
خدا را کُشتید یا کاشتید...
رفتند 
الان دو روزه نشسته ام در خانه از ناراحتی نماز هم نخوانده ام که نمازی با خشم اکراه است ،...
فقط دعا میکنم که شر شیطان کم شود

صدای دخترک را شنیدم با خنده و بازی ، داداشی دوروزه اتیشا خاموش شدند 
هوا خوبه دود نیست ،
سجده شکر گذاشتم خدا دعایم را شنید......